شلوغیِ صف های بنزین، خبر از حادثه ای بزرگ می داد.
حادثه ای که عده ای آن را جنگ میخوانند و عده ای اقتدار.
عده ای به آن انتقاد میکنند و عده ای افتخار.
عده ای با شادی به خیابان ها میآیند و عده ای از خیابان ها میگریزند.
اما به وضوح میتوان گفت اقتدار و افتخار و شادی، بیش از چیز های دیگر در دل های مردم، حس می شد.
همه می دانستند این حادثه ، بوی عمل به وعده ای را میدهد. وعده ای صادق که حقانیت و صداقتش در تمام دورانِ تاریخ نظامی، بی نظیر و بی بدیل بوده است .
به راستی که تهرانی مقدم ها، به شهادت رسیدند تا هم اکنون ما اینگونه مقتدر و مفتخر از حماسه سازی خود شویم.
حماسه ای که با پرتاب های عادلانه ، عاقلانه و آگاهانه ی موشک از قلب جمهوری اسلامی ایران ، شروع و با جمعه ی نصر در تاریخ ، تا به ابد ماند که همه بدانند ملت شریف و متحد ایران از چیزی نمی هراسند . با هر عقیده و ظاهری آمدند تا به آنان بفهمانند تا زمانی که جان در بدن دارند، پای کار این نظام و امنیتِ این کشور هستند و اتحادشان در کنار تفاوت هایشان، چشم گیر است. اتحاد در داشتنِ غیرت ملی.
این را من نمیگویم ، جمعیت چندین میلیون نفری میگویند که خود را از جای جای کشور، بی هیچ هراسی از پاسخِ موشک های اسرائیلی ، بی هیچ هراسی از مرگ ، رسانده بودند.
آنهایی که همچون مردان حزب الله با غیرت و عزت و غرور، تشنه شهادت اند.
مردان حزب الله زیر آسمان های موشکین در میدان جنگ هستند و دست بر تفنگ هایشان ، جان بر کف ایستاده اند درحالی که مرد هایشان زیر سقف هایی پوشالی در حالی که انگشت هایشان از اضطراب در هم گره خورده و کلاه هایشان تکان میخورد دعا میخوانند که نکند جان از دست دهند.
حال ، مردمِ شجاع ایران زمین ، با عزمی جزم تر از همیشه به میدان آمده اند و خود را به نمازِ ظهرِ جمعه ای رساندند که به مانند جاماندگان ظهر عاشورا حسرت به دل جان نبازند.
#حوزه_۰۱۴_علامه_حسن_زاده_آملی
#ناحیه_مقاومت_بسیج_شهید_مطهری
#منطقه_۷