به قول حضرت آقا در این میانه دلم سوخت دگر برای رئیسی در این زمانه دلم سوخت کسی که لحظه به لحظه تلاش کرد و ندیدند برای زحمت روز و تب شبانه دلم سوخت تمام خاک وطن، زیر گام هاش ورق خورد برای آن همه بارِ بروی شانه دلم سوخت که نام نامی ایران بلند کرد به دنیا برای آن همه اقدام زیرکانه دلم سوخت چه بذرها که به زحمت بروی مزرعه پاشید و بعد رفتن او می زند جوانه دلم سوخت خسارت است نبودش، عزیز مغتنم ما برای خادم آگاه و بی بهانه دلم سوخت کنون که رخت شهادت به تن نمود و رها شد برای آن همه حرف منافقانه دلم سوخت برای آن همه چشمی که دید حاصل رنجش و آن زبان که به او بست تازیانه دلم سوخت غزل رسید به فصل فراق لیلی و مجنون از این غروب غم انگیز شاعرانه دلم سوخت 📝 ام‌البنین بهرامی (ام خزان)