8⃣3⃣1⃣ داستان
#ضرب_المثل «جواب ابلهان خاموشیست!»
👳🏻 ابوعلی سینا در سفر بود.
🏇 در هنگام عبور از شهری، جلوی قهوه خانهای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوهخانه نشست تا غذایی بخورد.
👴 خرسواری هم به آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
👳🏻شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد می زند و پایش را میشکند.
👴 خرسوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد.
💥ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد!
👴 خرسوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
👳🏻 شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد!!
👴 صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
👨🏻 قاضی سؤال کرد که چه شده؟
👳🏻 اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود، هیچ چیز نگفت!
👨🏻 قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است...؟
👴 روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد...
👨🏻 قاضی پرسید: با تو سخن گفت...؟ چه گفت؟
👴 صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد می زند و پای خرت را میشکند... قاضی خندید و بر دانش ابوعلی سینا آفرین گفت.
👨🏻 قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!
👳🏻 ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد:
☝🏻«جواب ابلهان خاموشیست!»
📚 امثال و حکم - علی اکبر دهخدا.
گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza