آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت49
#اسپاکو
دعوت مي كرد.
همه در تكاپوي مراسم بودن.
دخترها لباس هاي پولك دوزي شده شون رو آماده مي كردن و
پسرها بهترين لباسهاي محليشون رو.
چون توي اون شب اگر پسري از دختري خوشش مي اومد و جواب دختر مثبت بود،
خان عروسي
اون دو تا رو به عهده مي گرفت.
مادر در حال دوخت لباس پسرانه اي بود كه بتونم توي اون شب بپوشم.
با صداي ماشين كه پشت در حياط خاموش شد تعجب كردم چون كسي به خونه ي ما نمي اومد!
با صداي بلند شدن در حياط، مادر دست از دوختن كشيد.
-كيه؟!
شونه اي بالا دادم و خواستم برم كه مادر جلوم رو گرفت.
تو صبر كن بذار من ميرم.
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗