آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت153
#اسپاکو
ويهان بطري توي دستش رو تكون داد و يكهو درش رو باز كرد.
ماده ي داخلش با فشار بيرون جهيد. صداي جيغ و هورا بلند شد. شادي اومد سمتمون.
-پاشيد ببينم ... مگه براي نشستن اومدين؟ يالا بياين وسط ببينم.
به ناچار همراه شادي وسط رفتيم. نگاه سنگين ويهان رو احساس مي كردم.
هاوير رفت وسط و با شادي شروع به رقصيدن كرد. ويهان اومد سمتم.
-نميخواي خوش بگذروني؟
پوزخندي زدم.
-فعلاً كه دور، دور شماست!
سرش رو آورد نزديك و نگاهش رو به نگاهم دوخت.
چشمهات از هميشه وسوسه كننده تر شده! به ابروهاي پاچه بزيت مياد!
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗