📜 بیست و هفتم محرم 📜 🔘 🔰شب بود و بازماندگان کاروان، در اندوه و غم، تن خَسته از این سفر، آرمیده بودند ••• •••آسمان پُر ستاره بود و در التهاب••• 🔰از عمق آسمان ناگاه، نوری درخشید و روشنی بخشید، درهای آسمان از ملکوت گشوده شد، راهی کشیده شد سوی زمین••• 🔰محمّد و ابراهیم و نوح و اسماعیل و اسحاق و آدم، همراه جبرییل، با خیل بسیار ملائک، فرود آمدند به مهمانی و لقاء حسین ••• 🔹جبرییل در صندوق را گشود، سر را به آغوش گرفت و بوسید🔹 + جبرییل گفت: "مولای من، بر همدم گهواره ات، ناگوار است که تو را چنین ببیند.' ••• سر را به آدم سپرد، آدم او را بوسید ••• ~ آدم گفت: "ای شفیع آدم. آدم از پس هبوط، با گریه بر مصیبت تو رهایی یافت." ••• سر را به اسحاق سپرد، اسحاق سر را بوسید ••• - اسحاق گفت: "یهود در حسرت فرزندی از موسی بن عمران است تا او را در حد پرستش گرامی بدارند، وای این قوم، اهل بیت نبی را یک به یک به دم تیغ داده اند." ••• سر را به اسماعیل سپرد، اسماعیل سر را بوسید ••• ¤ اسماعیل گفت: "تنها خیال بود که گمان می بردم، که به ذبح من، ذبح عظیم واقع خواهد شد." ••• سر را به نوح سپرد، نوح او را بوسید ••• ^ نوح گفت: "در تو چه گوهری است که کشتی طوفان زده در امواج بلند و مهیب، در سرزمین تو، در کربلا آرام و قرار گرفت." ✔️ ادامه دارد • • • ● ۲۲ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃