🌴 #یازینب...
این یه خط رو میخونم رد میشم،اگه فاطمیه زنده نبودیم،همین یه خط رو از ما بذارن بسمونه...😭 زینب به چشم
...😭 وقتی دل نگران بود،هی نگاه به فاطمه اش میکرد،اشک میریخت،هر مادری دوست داره عروس شدن بچه اش رو ببینه،مادر خیلی کمک حاله اون لحظه برا دخترش،اسماء قول داد،گفت: من هستم،تا آخر هستم،وقتی پیغمبر شبی که دست امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها رو در دست هم داد،فرمود:اسماء تو هم میخوای بری برو،خدا خیرت بده،عرضه داشت یا رسول الله،من به خدیجه قول دادم،کجا برم،قول دادم براش مادری کنم،پیغمبر فرمود:خدا دنیا و آخرت خیرت بده اسماء،یه جای دیگه هم شنیدید اسماء بوده، بین درو دیوار،این اون جایی بود که مادر برای وضع حمل بچه،برا نوه اش،یه مادر بزرگ میاد کمک میکنه،اما اینجا دیگه هیچ مادری نمی آد،اینجا دیگه از هیچ مادری نمی خواد،یه جای دیگه اسماء بود،اون ساعتی که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:اسماء آب بریز رو بدن فاطمه ام.آب بریز اما آروم آروم،هنوز علی از چیزی خبر نداره،میگه آروم آب بریز،اسماء میگه یه مرتبه دیدم دست از غسل دادن کشید،سر به دیوار گذاشت،هی داره بلند بلند ناله میزنه،گفتم چی شده آقا؟ مگه خودت بچه ها رو آروم نکردی،مگه نمی گفتی آروم گریه کنن،فرمود:اسماء دست از دلم بردار،ببین پهلوش شکسته،ببین صورتش کبوده،مادر مادر مادر،این اشکارو کف دست بگیر بالا بیار،بگید خدا به حق این روضه هایی که خونده شد،به حق این اشک هایی که ریخته شد،دیگه فرج آقامون رو برسون،تا کی مدینه بریم سرگردون باشیم..😭 ...😭 ...😭