چندروز گذشت؛ماتازه متوجه شدیم انقدرمشغول بودیم؛این بیچاره هایی که داخل روستا مونده بودن آبشون تموم شده بود…
بچه های کوچیک گریه میکردن ، مادراشون شیرنداشتن ، پیرمرد ، پیرزنا ازحال رفته بودن…
حال مریضا خوب نبود….😭
و عَمَّتی زَینَب تُمَرِّضُنی…
فقط حضرت زینب...مواظب من بود…زین العابدین فرمود….😭