فرات، اشک خجالت میریزد و خارها از روییدن پشیمانند.
آفتاب شرم دارد از طلوع دوباره.
و از همه محزونتر ناقهایست که تا چندی قبل، بانویی باجلال و جبروت، با سلام و صلوات بر آن سوار میشد.
اما حالا آن بانو، تنها و بیمحرم است،
نه اکبری هست که دستش را بگیرد و نه علمداری که رکاب بگیرد و بانو سوار شود...
اما بانو هنوز همان بانوست؛
با همان صلابت حیدری و نجابت فاطمی.
محکم و امیدوار به آینده…
میداند منتقمی هست تا بیاید و انتقام این خونها را بگیرد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محرم
#امام_حسین