!! 🌷در بهار ۱۳۵۸ خبری می‌رسد که عده‌ای ضد انقلاب در ارتفاعات «گهواره» در غرب تجمع کرده‌اند و قصد حمله به اسلام‌آباد را دارند. تیم آتشی مرکب از سه فروند هلی‌کوپتر کبری و یک فروند هلی‌کوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی می‌کنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی می‌آید که:... 🌷که: «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از این‌که شیرودی را زدند، می‌خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب می‌کند. او در جواب سئوالات خلبانان می‌گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه، نمی‌تونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید. 🌷در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می‌گوید: «راستی حالت چطوره؟ اون گلوله چی شد؟» شیرودی می‌گوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری می‌گوید: «پیدایش کن، یادگاری خوبیه!» که شیرودی با خنده می‌گوید: «اگه می‌خواستم گلوله‌هایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم!!» @yousof_e_moghavemat