آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم (سعدی) @yousof_e_moghavemat