#مشاور_ارشد 🗣
🌷❖═▩ஜ••🍃
این را خوب دقّت کن؛
روزگاری
#تقی_رستگار در نقشِ مشاورِ
#حاج_احمد از کنارش تکان نمیخورد که
#احمد هنوز در کردستان بود و
#تیپ۲۷ شکل نگرفته بود. میخواهم بگویم «تقی رستگار» به تعبیری برای
#حاج_احمد_متوسلیان جزو السابقون السابقون به حساب میآمد. آنهایی که بعدها در تیپ و
#لشکر۲۷ با
#حاجاحمد جوشیدند و عاشقش شدند باید رابطهی تقی و احمد را میدیدند و متوجه میشدند معنی مُرید و مُراد را. این را هم برایت بگویم که همهی نیروهای مستقر در کردستان یکجورِ خاص عاشق «حاجاحمد» بودند امّا تقی خاصتر! شجاع و زبل و زرنگ هم بود و خودش را در دلِ حاجی جا کرده بود. حاجاحمد خوشش میآمد از آدم زرنگ و دلیر. تقی را خیلی تحویل میگرفت.
حدود یکی دو ماه در قالب سپاه مریوان در فرمانداری مستقر بودیم که برنامهریزیها انجام شد برای عملیات آزادی مریوان از دست اشرار. اینجا هم تقی رستگار عصای دست برادر احمد بود. با موتور ایج، یکسره در رفت و آمد بود و وظیفهی پیک بودن احمد را انجام میداد. بیشترین ترددش به پادگان مریوان بود و پیام احمد را منتقل میکرد برای سرهنگ نخعی که فرمانده پادگان ارتش در مریوان بود. تقی نقشی بسیار فراتر از یک پیک را داشت برای برادر احمد. یکبار که از طرف دفتر رئیسجمهور
#بنی_صدر آمده بودند به فرمانداری مریوان تا احمد را برای کار اشتباهی که به زعم آنان مرتکب شده بود با خودشان ببرند، یادم هست که برادر احمد با قاطعیتِ خاصِ خودش به تقی رستگار گفت از فرمانداری بیرونشان کند.
🌷❖═▩ஜ••🍃
↲ برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی
#چشم_احمد ، صفحات ۸۲، ۸۳ و ۸۴.
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#جاویدالاثر_تقی_رستگار_مقدم
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat