🔷 شهيد سيد مرتضی آوينی همچون گلی سرخ ميان بچه های روايت فتح می درخشيد، همه از تلألو وجود او جان می گرفتند، اميد، حرف اول چشمان بغض آلودش بود، با وجود تمامِ غصه های سال های جنگ و شهادت دوستان بر روی دو پايش ايستاده بود. 🔹اما هنوز در سر سودایی داشت، دلش نمی خواست مردم اسطوره های ايمان را به فراموشی بسپارند. روايت فتح دوباره به راه افتاد اما همه گله داشتند كه آن روح و نوای قبلی در فيلم ها نيست! 🔹كار روايت پس از جنگ سخت تر شده بود، حاجی گاه ناراحت می شد و به بچه ها گفت: شما را به خدا در مورد من هر فكری می خواهيد بكنيد، اما در مورد اين يكی ديگر قضاوت نكنيد، روايت فتح اصلاً از من نيست، از یک جایی ديگر است. 🔹مشكل ما اين است كه مقدار فيلم هایی كه در دسترس داريم، محدود است و برای اجرای امر آقا مجبوريم برای زنده نگه داشتن و استمرار روايت فتح، آن را كمی طولانی تر كنيم، چون در حال حاضر دست مان به فيلم های جنگ در آرشيو صدا و سيما نمی رسد! (با اينكه اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روايت فتح به فرمان مقام معظم رهبری تأسيس شد تا به كار فيلم سازي مستند و سينمایی درباره دفاع مقدس بپردازد ولی متاسفانه سید شهيدان اهل قلم تا لحظه شهادت بسيار مظلوم بود، اينكه عملا امكان دسترسی به آرشيو صدا و سيما را نداشت، خود شاهدی بر اين مدعاست.) 🔸منبع: «سید مسعود طباطبایی، سایت نوید شاهد، ۱۹ فروردین ۱۳۹۸» @yousof_e_moghavemat