💗 حاج احمد 💗
🕌کربلا کجاست؟ ▫️شب آخری که اسماعیل پیشمان بود، فرزندمان ابراهیم، یک نقشه آورد. او کلاس اول بود و اسماعیل تابستان سال قبل بیست روزی او را برده بود جبهه. ابراهیم گفت: «بابا شما که می گویی تا کربلا راهی نیست ، به من بگوئید کربلا کجاست ؟ » اسماعیل به شوخی گفت: «از اینجا که ما نشسته ایم حدود چند سانتی متر جلوتر است.» ابراهیم گفت : « قبول نیست بابا! این طوری نگفتم. از روی نقشه نه. بگوئید فاصله‌واقعی اش روی زمین چقدر است؟» اسماعیل این‌بار جدی جواب داد: «کربلا در دل ماست و ساده به دست نمی آید ، باید بجنگیم.» راوی: همسر شهيد دقایقی ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 💢 سردار خاکی ایام زمستانی که در منطقه «حاج عمران» در شمال عراق بودیم، سراسر منطقه از برف پوشیده، هوا بس ناجوانمردانه سرد و زمین گلی و لغزنده بود. با این همه مشکلات دست و پاگیر مجاهدین به نگاهبانی از آن مواضع پرخطر مشغول بودند. و از دستاوردهای عملیات کربلای ۲ حفاظت میکردند. در این منطقه وقتی رزمندگان - شبها - به خواب و استراحت می پرداختند کسی به آرامی وارد سنگر آنان میشد و یکسره به سراغ پوتین هایشان می رفت. وی گل و لای چسبیده به پوتینها را پاک میکرد و آنها را با خاکساری و فروتنی واکس میزد. او این کار را سنگر به سنگر انجام می داد. مجاهدین که از این کار شگفت زده شده بودند پرسان پرسان ماجرا را پی گرفتند. در این میان یکی از مجاهدین با کنجکاوی اش آن فرد را شناسایی کرد؛ و سپس پرده از ماجرا برداشت. آري او سردار خاکسار اسماعیل دقایقی بود. خاطره ای از سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی راوی: عزیزالله سالاری 📸 تصویر: شهید دقایقی به همراه همسر و فرزند گرامی شان @yousof_e_moghavemat