💠خنثی کردن کمین 🌹 شهید محمود کاوه 🌹 ✨ کاوه جلوتر از ما رفته بود منطقه را چک کند. وقتی برگشت، دستور ایست داد. بعد هم گفت: "بر می گردیم." برگشتیم توی مقر، گفت: " برین استراحت کنین." 🔅انتظارش را نداشتیم. راحت کنار نمی آمدیم با مساله، ولی کاریش هم نمی شد کرد؛ دستور بود و باید اجرا می شد. بعداً شنیدم محمود آن شب همراه چندنفر دیگر، برگشته بود منطقه ی دشمن. دو، سه ساعت بعد، دوباره آماده باش زدند. همه به خط شدیم. کاوه گفت:" حالا می ریم عملیات." 🔆رفتیم. یکی از پایگاه های دشمن را منهدم کردیم و برگشتیم. بچه های اطلاعات می گفتند:" دیشب عراقی ها کمین ناجوری گذاشته بودند براتون؛ اگر اون موقع حمله می کردین، یکی تون زنده در نمی رفت." 🔅وقتی دیده بودند ما برگشته ایم، خاطرشان جمع شده بود که دیگر حمله نمی کنیم ✨اوایلی که رفتیم سقز، سلاح سنگین مان یکی مسلسل کالیبر بود. حتی آرپی جی هم نداشتیم. همین، ضد انقلاب را حسابی پررو کرده بود. وقت و بی وقت حمله می کردند به پایگاهمان. محمود که شد مسئول عملیات، گفت:" هرجور شده، باید مشکل تجهیزات مون رو حل کنیم." زیاد این در و آن در زد. کم کم خیلی چیز ها توانست بگیرد. ولی برای گرفتن خمپاره، مدتی معطل شد. مشکلش را جور دیگری حل کرد. توی دخانیات، لوله ی بخاری زیاد داشتیم. همان ها را گفت رنگ های مخصوصی بزنیم. توی هر کدام از پایگاه ها، یکی شان را بردیم روی پشت بام. سرهاشان را طوری از لبه ی پشت بام می دادیم بیرون که هرکسی از دور می دید، فکر می کرد قبضه ی خمپاره است. 📚 اسوه ها، صص ۲۱ و ۶۲ @yousof_e_moghavemat