همسر شهيد_برونسي مي گويد:
آمده بود مرخصي ، روي بازوش جاي يك تير بود كه در آورده بودند ولي جاي تعجب داشت چون اگر توي عمليات تير خورده بود تا بخواهند عمل كنند و گلوله را در بياورند خيلي طول مي كشيد.
با اصرار من ،ماجرا را تعريف كرد.
گفت :تير كه خورد به بازوم، بردنم يزد، چيزي به شروع عمليات نمانده بود.
از بازوم عكس گرفتند، گلوله ما بين گوشت و استخوان گير كرده بود.
من بايد زود بر مي گشتم ولي دكتر مي گفت بايد خيلي زودتر عمل بشي.
متوسل به اهل بيت(عليهم السلام) شدم.
توي حال گريه و زاري😭 خوابم برد شايد هم يك حالتي بود بين خواب و بيداري.
جمال ملكوتي حضرت ابالفضل (عليه السلام)✨✨ را زيارت كرم كه آمده بودن عيادت من خيلي واضح ديدم كه دست بردند طرف بازوم و حس كردم كه انگار چيزي رو بيرون آوردند و بعد فرمودند:
بلندشو، دستت خوب شده.
با حالت استغاثه گفتم: پدر و مادرم فدايتان، من دستم مجروح شده ، تيرداره، دكتر گفته بايد عمل بشي😔
فرمودند : نه ، تو خوب شدي و حضرت تشريف بردند.
به خودم آمدم. دست گذاشتم روي بازوم . درد نمي كرد!
يقين داشتم خوب شدم😍
رفتم كه لباسهايم را بگيرم و ببرم ، ندادند.
خلاصه بردنم پيش دكتر.
چاره اي نداشتم حقيقت را بهش بگم .
باور نكرد گفت بايد دوباره عكس بگيرم، گفتم به شرطي كه سر و صداش رو در نياري.
توي عكسي كه از بازوم گرفته بودند، خبري از گلوله نبود ..
از کتاب خاک های نرم کوشک
#شهید_برونسی
@yousof_e_moghavemat