. از انقلاب سنگ در باران موشک ها آوارگی در رویش انبوه شهرک ها با خاطرات تلخ، هر شب زندگی کردن صبرا ،شتیلا دیدن و کشتار کودک ها یا کودکانی که بغل کردند شب تا صبح غم را همیشه جای بازی با عروسک ها از بازی نامردها در صفحه ی دشمن موج خیانت دیدن از حصنی مبارک ها دیوارهایی که جدا می کرد انسان را از تخم شیطان ها و نسل مارمولک ها حالا رسیده کار این ملت به جایی که آتش به پا کرده است در قلب مترسک ها عزم و توکل داشتن یعنی که پیروز است دستان خالی بر هیاهوی کلاهک ها طوفان الاقصی انتقام خون مظلوم است آزادی قدس است پایانی به بختک ها .