🌾 زوای واژه پفیوز سلام و خجسته زادروز امیرالمؤمنین (ع) و روز پدر به امام زمان‌مان (عج)، نائب ایشان و همه شیعیان عالم. به گمان بنده، سخنان آقای کوچک‌زاده خوب بود؛ ولی کاربرد واژه «پفیوز» در آنجا شایسته نبود. واژه «پفیوز»، پیوندی از دو واژه است: واژه وابسته «پُف» و واژه هسته «یوز». ▪️زوای «یوز» واژگان «یوز، دریوزگی، یوزپلنگ، یوش، یوریدن، یاخت، یازیدن، یغما، یاغی، یوغ، یُغر، بیوک، پیوگ، داریوش، نیوشیدن، بیوسیدن (انتظار داشتن)، رزم‌یوش (جنگاور)، گـ+یاغ (گیاه)» همگی از ریشه «یـ+خ» هستند که معنای چشم‌داشتن، طمع و به چنگ آوردن آن را دارند. واژگانی مانند «یخ، یَک، یزدان، یسنا» نیز وجود دارند که معنای وارونه این واژگان را دارند؛ چرا که «ی» در این واژگان از مصدر «یافتن» است و معنای نیرومند پیوند و درونش را دارد (هنجار آن در کتاب زوا آمده است). ولی «ی» در واژگان «یغما، یاغی و یوز» از «افتن» است و زور واژه، در واج هسته یعنی «خ» و زایَه‌های آن است. ▪️زوای «پُف» «پُف» از دو مصدر «پختن + افتن» درست شده است؛ با اینکه «پفتن» به‌رویه، از «افتن + افتن» ساخته می‌شود و معنای «درونشی نیرومند» دارد. ولی در اینجا که «پفتن» از «پختن» (مصدر خئی) با «افتن» درست شده، معنای برونشی نیرومندتری می‌یابد؛ مانند «بافتن» که گاهی از «افتن + افتن» ساخته می‌شود و معنای درهم‌بافته شدن دارد، و گاهی از «باختن + افتن» است که معنای بازشدگیِ آن می‌چربد. از این رو، معنای زایه‌های «بالا»، نرد«بان» و «بام»، معنا برآمدگی و «بازشدگی» (باختن: باز) دارند. پس پف در اینجا معنای برونش دارد که پیامد آن، تهیدگی درون است. پف کردن، پفک و پُل نیز از همین مصدر پفتن با ریشه «پختن+ افتن» ریشه گرفته‌اند ولی «پُر» از مصدر پفتن با ریشه «افتن+ افتن» است. ◾️معنای پیوند «پف + یوز» پیوند میان واژگان گاهی یک‌هسته‌ای است و گاهی دو‌هسته‌ای. پیوندهای یک‌هسته‌ای از واژه‌ی هسته با یک پیشوند یا پسوند ساخته می‌شوند؛ مانند «پرهیز» یعنی ضد هیز. ولی پیوندهای دو‌هسته‌ای از دو واژه خودبسنده (مستقل) درست می‌شود و معنای ترکیبی می‌سازند؛ مانند «گُل + آب: گلاب». در اینجا هم واژه «گل» در معنای خود و هم واژه «آب» در معنای خود است و هیچ‌کدام پیشوند یا پسوند دیگری نیستند. «یوز» یعنی یورا و یورشگر و کنشگر برای به یازدین به چیزی و پفیوز یعنی کسی که باید یورا و کنشگر باشد ولی پفینه و تهیده است. بهترین معنا برای پفیوز، «بی‌وجود» و «منفعل» است. این هنگامی که این بی‌عملی و انفعال و پفیوزی درباره پاسداری از خانواده باشد، واژه پفیوز، مجازاً معنای «بی‌غیرت» به خود می‌گیرد؛ نه این که معنای پفیوز، بی‌غیرت باشد. پفیوز کسی است مانند مترسک که «وجود، مایه، کنشگری، ستیزندگی و حتی تهدیدستیزی» ندارد: یا اشباح الرجال و لا رجال: نامرد: پفیوز! ◾️ فیلم شهید بهشتی: اسلام شهروند پفیوز نمی‌خواهد! 🌹خرید کتاب «زَوا» با ۶۷٪ بهاکاه؛ ۵۰ هزار تومان ◾️گروه زوا؛ با گروهداری ا. امامی