◾️ روضه خوانی حضرت #ام_البنین
این مادر داغدیده هر روز در بقیع با فرزند حضرت عباس «عبیدالله» می آمد و مرثیه می خواند، اهل مدینه دور او جمع می شدند تا اشعار، مرثیه و روضه اش را بشنوند. وی شاعره ای فصیح بود. گفته اند که صورت چهار قبر را ترسیم می کرد و چنان حزین، نالة جگرسوز سر می داد که دل دوست و دشمن (حتی مروان) می سوخت و می گریستند. برخی از اشعارش را که اخفش در کامل مبرّد آورده چنین است:
یَا مَن رأی العَبَّاسَ کَرَّ عَلَی جَمَاهِیرِ النَقَد
وَ رَوَاهُ مِن أبنَاءِ حَیدَرَ کُلُّ لَیثٍ ذِی لَبَد
اُنبِئتُ أنَّ ابنِی اُصِیبَ بِرَأسِهِ مَقطُوعَ یَدِ
وَیلِی عَلَی شِبِلی أمَالَ بِرَأسِهِ ضَربُ العَمَد
لَو کَانَ سَیفُکَ فِی یَدَیکَ لَمَا دَنَی مِنهُ أحَد[4]
«ای آن کسی که دید عباس را که بر گروه های دشمن حمله کرد، فرزندان حیدر کرار پشتیبانش بودند. بسان شیران شجاع با یال و کوپال. به من خبر داده اند که ضربتی بر سرش وارد شده [من که باورم نمی شود؛ مگر آنکه عباسم بی دست بوده باشد]، در حالی که دستش قطع شده بود، وای بر من! به خاطر شیربچه ام. آیا عمود آهنین بر سرش وارد شده؟ فرزندم! اگر شمشیرت در دستت بود، هیچ کس نزدیکت نمی شد.»
لَا تَدَعُونِّي وَيكِ أمَّ البَنِين
تُذَكِّرِينِي بُلِيُوثِ العَرِين
كَانَت بَنُونٌ لِي أدعَى بِهِم
وَ اليَومَ أصبَحتُ وَ لَا مِن بَنِين
أربَعَةٌ مِثلُ نُسُورِ الرَّبَى
قَد وَاصَلُوا المَوتَ بِقَطعِ الوَتِين
تَنَازَعَ الخِرصَانُ أشلَاءَهُم
فَكُلُّهُم أمسَى صَرِيعاً طَعِين
يَا لَيتَ شِعرِي أكَمَا أخبِرُوا
بِأنَّ عَبَّاساً قَطِيعَ اليَمِين[5]
وای بر تو! دیگر مرا امّ البنین صدا مزن؛ زیرا که مرا به یاد شیران بیشة شجاعت می اندازد. پسرانی داشتم که به خاطر آنان به من امّ البنین می گفتند؛ ولی امروز بی پسر شده ام. چهار نفر بودند بسان بازهای شکاری دوره دیده و ماهر، که به شهادت رسیدند و رگهای گردنشان را بریدند. نیزه ها با پیکر آنان نزاع و زد و خورد داشتند؛ ولی شبانگاه پیکر همگی با طعن نیزه ها بر زمین افتاده بود. ای کاش می دانستم، آیا همین گونه است که به من خبر دادند؟ آیا واقعیت دارد که عباسم بی دست شده؟
دیگر مرا امّ البنین نخوانید
دیگر مرا بر این سِمَت ندانید
امّ البنین بودم من ای عزیزان
آن دم که بودند چا ر ماهِ تابان
دیگر منِ محزون پسر ندارم
افسرده ام نور بصر ندارم
مخوان جانا دگر امّ البنینم
که من با محنت دنیا غمینم
مرا امّ البنین گفتند چون من
پسرها داشتم زان شاه دینم
جوانان هم یکی چون ماه تابان
بُدَندی از یسار و از یمینم
ولی امروز بی بال و پر هستم
نه فرزندان نه سلطان مبینم
مرا امّ البنین هر کس که خواند
کنم یاد از بنین نازنینم
#وفات_حضرت_ام_البنین#مادر_ادب تسلیت
🔹 @zakerin