🍁زخمیان عشق🍁
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_‌ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_esh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣ ✍ به روایت همسر شهید 🌻چهارتا از بچه‌های فاطمیون که در دست داعش اسیر بودند آزاد شده بودند. با مرتضی رفتیم دیدن‌شان. یکی‌شان بعد از تعریف شکنجه‌ها و آزار و اذیت‌های داعشی‌ها گفت: «ابوعلی! دیگه نرو سوریه. داعشی‌ها یه روز سررسید تیپ فاطمیون رو آوردن و از ما خواستن تو رو توی عکس به‌شون نشون بدیم. اونا می‌شناسنت!» 🌻آوازه مرتضی و رشادت‌هایش به گوش داعشی‌ها هم رسیده بود. او را خوب می‌شناختند. عکسی که آن آزاده می‌گفت، مربوط به اعزام اول مرتضی بود. گردانی که مرتضی مسئول آموزش‌شان بود همه جمع شده بودند با لباس نظامیِ مرتب و سربند و کلاه، یک عکس دسته‌جمعی گرفته بودند. آن عکس روی سررسید تیپ فاطمیون چاپ شده بود. رزمنده‌هایی که توی عکس بودند همه شهید شده بودند الا مرتضی که او هم خودش را به کاروان رساند. 🌻خواب دیدم یک عده رزمنده غرق خون، روی زمین کنار هم افتاده‌اند. از دیدن‌شان بند دلم پاره شد. یک آن یاد مرتضی افتادم. اشک توی کاسه چشمانم جوشید و بی‌قرار شدم. توی خواب شنیدم یکی گفت: «یه نفر بین این‌ها زنده‌ا‌س. اونو برگردونین.» آن یک نفر مرتضی بود. تیر خورده بود به پهلویش، اما از معرکه آتش و گلوله جان سالم به در برده بود. 🌻می‌گفت: «مریم، تیرها رو می‌دیدم که با سرعت از کنارم رد می‌شدن ولی به من نمی‌خوردن. خانوم چی می‌گی به امام رضا؟!» گفتم: «تو که می‌دونی، چرا می‌پرسی؟» 🌻مرتضی خبر داشت که در نبودنش چه حال و روزی دارم.هربار که می‌رفت، چله می‌گرفتم. چهل روز می‌رفتم حرم امام رضا، نماز ظهر و عصرم را آن‌جا می‌خواندم. توی حرم اشک می‌ریختم و می‌گفتم: «امام رضا! مرتضی رو برام سالم نگه‌دار. کاری کن برگرده و دیگه نره سوریه.» 🌻مرتضی که نبود، لبم از ذکر نمی‌افتاد. هر دعایی را که به نظرم مجرب می‌آمد، چهل روز می‌خواندم. می‌خواندم و به خدا التماس می‌کردم مرتضی سالم برگردد. هرچند همیشه حس می‌کردم ماندنی نیست و باید از او دست بکشم ولی دلم راضی نمی‌شد. با سرسختی، دوباره ادامه می‌دادم. 🌻هر کدام از بچه‌هایش شهید می‌شدند یک نکته از زندگی‌شان می‌شد سرلوحه کارهای مرتضی. مثلا شهید نجفی که توی عملیات تل‌القرین شهید شد، سفارشش شده بود برنامه هر روزه مرتضی. شهید نجفی گفته بود حتی اگر شده روزی چند دقیقه واسه خودتان روضه امام حسین بخوانید. نجفی اولین دوست شهید مرتضی بود. شهادتش بدجور مرتضی را به هم ریخت. 🌻وقتی بود، با هم زیاد مسافرت می‌رفتیم. دور و بری‌ها همیشه می‌گفتند این مسافرت‌های شما تمام نشد؟ سفرهای زیارتی را جفت‌مان دوست داشتیم. با خودش قرار گذاشته بود هر پولی را که یک‌شنبه‌ها دربیاورد، بگذارد برای سفرهای زیارتی. تا دل‌مان هوای کربلا می‌کرد، باروبندیل می‌بستیم و راه می‌افتادیم. آزاد می‌رفتیم. رفت‌مان با خودمان بود و برگشت‌مان با دل‌مان. اربعین و نیمه شعبان را مرتضی حتما می‌رفت کربلا. رفتنش هم برنامه داشت. هر بار که قصد رفتن می‌کرد، سه روز قبل از رفتنش روزه می‌گرفت و چله زیارت عاشورا می‌گرفت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh