غرق شکوه و اِجلال
فردا تنِ برادر بی سر به خاک گودال
امشب گل رباب است در بین گاهواره
فردا خورد سه شعبه بر حلق شیرخواره
*************************
روز عاشورا
واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
روز دهم ز ماه اشک و عزا رسیده
امروز عزیز زهرا گردد سرش بریده
امروز از آسمان ها بانگ عزا بیاید
آوای جانگداز واغربتا بیاید
احمد ز آسمانها گیرد سراغ فرزند
زهرا زند به گودال بر سر ز داغ فرزند
ای بی حیا ، حیا کن از ذات حی داور
بس کن دگر حرامی خَنجر مزن به حَنجر
گر می بُری سَرش را از جور و ظلم و کینه
با چکمه ات تو دیگر ضربه نزن به سینه
*********************************
روز عاشورا – وداع
واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
روی به سوی میدان آهسته تر حسین جان
زینب بُوَد پریشان آهسته تر حسین جان
ای در میانِ گودال خَدّالتَریبِ زینب
شَیبُ الخضیبِ زینب یار غریبِ زینب
بعد از تو پیکر ما گردد کبود و نیلی
دشمن ز ما کِشَد ناز با ضربه های سیلی
صبری کن ای برادر ای جان فدای رویت
تا که زنم در این دَم گلبوسه بر گلویت
برو عزیز زهرا ای قبله گاهِ آمال
قرار بعدیِ ما فردا میان گودال
*****************************
قتلگاه امام حسین (ع)
واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
ای زاده ی پیمبر آیا تویی حسینم
ای پاره پاره پیکر آیا تویی حسینم
گشتم کنار جسمت در قتلگه زمین گیر
شد پیکرت کفن پوش از سنگ و تیر و شمشیر
شنیده ام به گودال بس پرده ها دریدند
سر تو را حسین جان ز پشت سر بُریدند
جسم تو زیر نورِ خورشیدِ داغ و سوزان
جسم من و سه ساله نیلی ز جورِ عدوان
بر خیز و کن نظاره ای دلبر یگانه
از تو جدا نمودند ما را به تازیانه
*******************************
شام غریبان
واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
از خیمه ها حسین جان آتش زند زبانه
از ما عدو کِشَد ناز با ضرب تازیانه
آهم رَوَد برادر از داغ تو به افلاک
رأست به راهِ کوفه جسم تو بر روی خاک
طفلان بی پناهت حیران به دشت و صحرا
در خیمه های سوزان ذکر همه یا زهرا
در بین آتش و دود بر سر زنان سکینه
زنده شده دوباره یادِ غمِ مدینه
یادِ دَمی که شعله از در زبانه می زد
دشمن گلِ علی را با تازیانه می زد
******************************
کاروان اسرا کوفه
واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
خورشید بی مثالم برادرم حسین جان
غرقه به خون هلالم برادرم حسین جان
گرچه زِ ماتم تو ای دلبرم خمیدم
با ذوالفقار خطبه از فتنه سر بریدم
گرچه به من رسیده کوه بلا حسین جان
کوفه شد از کلامم کرببلا حسین جان
داغ و بلا و غربت زد از دلم شکوفه
بر اشک اهل بیتت خندیده اهل کوفه
با من اگر نگویی حرفی دگر برادر
از نِی بگو کلامی با این سه ساله دختر
******************************
تنور خولی (لعنت الله علیه)
واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
نور دو دیده ی من منزل مبارکت باد
ای سر بریده ی من منزل مبارکت باد
ارض و سما بِگریَد سر می دهم چو آوا
قعر تنور خولی گردیده بر تو مأوا
چون در میان گودال خنجر ز کینه خوردی
آه ای غریب مادر لب تشنه جان سپردی
نفرین به دشمنانت ای نور چشم زهرا
رأس تو در تنور و جسمت به خاک صحرا
حسین خدانگهدار غم شد به سینه غالب
قرار بعدیِ ما در بَزمِ دِیرِ راهب