برنيامدن ريش و راز آن و اگر ريش به روى او نمى روئيد، هميشه بر هيئت كودكان و زنان مى ماند و او را جلالتى و وقارى كه مردان را مى باشد به هم نمى رسيد. مفضل گفت: اى مولاى من! ديده ام بعضى از مردان را كه بر آن حالت مى مانند و ريش برنمى آورند تا پير مى شوند، چه حكمت است در اين؟ حضرت فرمود كه: اين به واسطه آنچه است كه دستهاى ايشان پيش فرستاده و خدا ظلم كننده نيست بندگان خود را. مترجم گويد كه: ((شايد)) مراد آن باشد كه كرده هاى پدران ايشان سبب آن مى شود كه در اولاد ايشان اين آثار ظاهر گردد، براى عبرت مردم و حق تعالى اولاد او را عوضى كرامت فرمايد با آن كه بر خداوند بعد از نعمت ايجاد، حسن صورت لازم نيست و از عدم آن جورى لازم نمى آيد. و محتمل است كه مراد آن باشد كه چون حق تعالى به علم كامل خود مى دانست كه از ايشان احوال قبيحه صادر خواهد شد، ايشان را بر اين حالت خلق كرد. اثبات خدا پس فرمود كه: كيست آن كه مترصد احوال انسان است و او را در هر حال و به آنچه مناسب اوست مى رساند مگر آن خداوندى كه او را از سراى عدم به ساحت وجود آورده و متكفل مصالح او گرديده؟ اگر اشياء به اهمال و بى مدبرى بر اين نظام و نسق تواند بود، بايد كه تدبير و تقدير باعث اختلال امور گردد. و اين سخن در غايت رسوائى و بطلان است و دليل جهل گوينده آن است و هر (ذى) عقل مى داند كه از خلاف تدبير، انتظام نمى آيد و تدبير موجب اختلال امور نمى شود، خدا بلندتر است از آنچه ملحدان مى گويند (به) بلندى بسيار. توضيح دلالت نظام امور بر وجود صانع مترجم گويد: كه اين سخن به دو وجه تقرير مى توان كرد: اول: آن كه هر گاه اشياء به اسبابشان منوط و مربوط نباشد و چنين نظامى بدون تدبير به عمل تواند آمد، پس جايز است كه تدبير موجب دفع انتظام و مزيد اختلال گردد. و اين مخالف مقتضاى عقول كافه خلق است كه بناى امور خود را بر تدابير مى گذارند و موجب انتظام احوال خويش مى دانند. دوم: آن كه عقل حاكم است به آن كه آثار امور متضاد و متناقصه مخالف يكديگر مى بايد باشد چنانچه آتش و آب چون در صفات ضد يكديگرند، آثارشان مخالف يكديگر است، پس هر گاه عدم تدبير موجب انتظام گردد، بايد تدبير كه نقيض آن است مورث اختلال باشد. https://eitaa.com/zandahlm1357