یه خاطره دارم میگم حالا بهتون☺️
کربلایی که امام رضا برام جور کرد👇
✍درست همین موقع ها بود...
مشهد بودم...روز جمعه ۲۳ ذیالقعده ایام زیارتی امام رضا سال ۹۰
تمام صحن ها و رواقها پر از جمعیتی بود که منتظر شروع دعای ندبه بودن....
حاج سعید داشت با سوز و گداز ندبه میخوند...آخرای دعا بود حاج سعید روضه رو شروع کرد..... و رفت کربلا...
سرم پایین بود داشتم گریه می کردم و تو حال خودم بودم و حسرت کربلایی که نرفته بودم...
یه دفعه گفت هر کی تا حالا کربلا نرفته دستشو ببره بالا....
من بدون معطلی همونطور که داشتم گریه می کردم، دستمو بردم بالا و از عمق وجودم فریاد زدم من نرفتم.........☝️
چند ماه بعد شب تولدم تصمیم گرفتم به شکرانه ابنکه خدا منو آفریده😊به جای دریافت کادو، کادو بدم!!!!
یه مبلغی پس انداز داشتم رفتم برای یه پدر و دختری بلیط هواپیما بگیرم که برن مشهد...
همونجا!!! تو دفتر هواپیمایی گوشیم زنگ خورد...
زبونم بند اومده بود...قلبم به تپش افتاده بود و یکی دو قطره اشک از گوشه چشمم خیلی نرم جاری شد....
همسرم بود...گفت اسمتو نوشتم بری کربلا....😭
امام رضا کارخودشو کرد....و
#اربعین سال ۹۰ اولین زیارت ابا عبدالله رو نصیبم کرد...
بعد از اون من شدم همسفر هر سال اربعینیا.....غیر از پارسال که داغش به دلم مونده هنوز.....
اما امسال
#اربعین به برکت این ایام ، ان شاالله همگی با پای پیاده همسفر کربلاییم...
✍ صدای باران
😊🙏🌺