● پیشوای تنها و مظلوم
❖ روزى حضرت امام حسن عليهالسّلام در اجتماع مردم و در حضور معاويه، برخاست و بر منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:🔻
اى مردم، معاويه گمان مىكند من او را براى خلافت سزاوار دانستم و خود را براى آن، اهل ندانستم، و معاويه دروغ مىگويد.
من به تصريح قرآن و نصّ نبوىّ بر تمام مردم از خودشان شايستهترم، بخدا اگر مردم با من بيعت نموده و از من پیروی نموده و يارىام مىدادند، آسمان و زمين ايشان را از باران و بركات خود بهرهمند مىساخت، و تو اى معاويه هرگز در خلافت طمع نمیکردی، و حال اينكه رسول خدا صلّىاللَّهعليه وآله فرموده: «امّت كار خود را به مردى واگذار نكرد در حالى كه ميانشان داناتر از او هست، جز آنكه پيوسته كارشان ميل به پستى و زوال دارد تا آنكه به آئين گوسالهپرستى افتند».
و بنى اسرائيل هارون را ترك گفته و به گوسالهپرستى افتادند با اينكه مىدانستند كه هارون جانشین موسى است، و اين امّت، على علیهالسلام را ترك گفتند با اينكه خود شنيدند كه رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: «تو در نزد من در منزلت همچون هارونى در نزد موسى؛ جز امر نبوّت كه پس از من ديگر پيامبرى نيست»، و خود شخص رسول خدا از قوم خود به غار گريخت با اينكه ايشان را به سوی خدا مىخواند، و اگر داراى اعوان و انصارى بود كه فرار نمىكرد، و من نيز اگر يار و ياورى داشتم هرگز با تو قرار داد صلح نمىبستم.
و هر آينه اين سنّت و مثالهايى است كه مو به مو تكرار مىشود.
📚احتجاج؛ ج2؛ ص288
@zanjani_net