می روم تا بـه زمستانِ تـو عادت نکنم
تا بـه کـولاکِ تَنت، شوقِ حرارت نکنم🌱
می روم گوشه ی تنهـاییِ پـاییزِ خودم
می زنم ساز و به غیر از تو ملامت نکنم🌱
دزدِ دل بودم و هرشب به شکارت بیدار
دیگـر از خـاطرِ تـو خاطره غـارت نکنم🌱
میشوم کافرو لامذهب و گردنکشِ شهر
تـا بـه درگـاهِ نگـاهِ تـو عبـادت نکنـم🌱
شادمانی که به دیدارِتو کردم همه هیچ
عاشقت بودم و این دفعه حماقت نکنم🌱
از لبـم دور کـن آن جـامِ لبت را که دگر
فکرِ یک بـوسه بـه لبهـای انـارت نکنم🌱
رفتـم ازآخرِ ایـن قصـه بـه آغـازِ جنون
تا در این خانه ی پُر غصه اقـامت نکنم🌱
@zarboolmasall