این نحوه استدلال یک مغطله ای داره و یک نتیجه گیری غلط طبعا به دنبال خواهد داشت:
اولا این دو مرجع بزرگوار را ابتدا در جایگاه تئوریسین میذاره که همین هم درست هست. این دو بزرگوار و علما بزرگ دیگه مثل شهید بهشتی و شهید مطهری، اینها در صدد ترسیم یک جامعه آرمانی اسلامی بودند. درست تصویر کشیدند و باید هم جامعه آرمانی را به تصویر می کشیدند. چون وظیفه دارند. بنابراین ابتدا این بزرگواران را در جایگاه تئوریسین گذاشته شده ولی در ادامه متن جناب اکبرنژاد یا جناب جعفریان می پرسند که از حضرات سبحانی و مکارم می پرسند نظرشان با وضع کنونی چیست. یعنی پرسش را برده به سمت اجرا. مگر اقایان مراجع مجری بودند که حالا بریم سوال کنیم اقایان اون موقع چنین میگفتید حالا چه می گویید. مغلطه لطیف اینه که متن فوق ناخواسته این مراجع تقلید را همزمان در جایگاه مجری و تئوریسین قرار داده. شما باید برید سراغ قوای مجریه و قضاییه و مقننه و از آنها بپرسید چرا جامعه را بر اساس ترسیم علما پیش نبردید. نه اینکه بروید سراغ تبیین کنندگان جامعه آرمانی و از آنها مسائل اجرایی را مطالبه کنید.
ثانیا در تمام نظامات و انقلابات، یک اهداف آرمانی تعیین می شود و بر اساس آن اهداف قانونگذاری ها و اجراییات هم انجام می شود. معمولا اهداف انقلابات، هنگام اجرا که می رسد، با مشکل مواجه می شود و با آنچه اتفاق می افتد با آنچه هدفگذاری شده، فاصله دارد. مگر الان اهداف تفکر لیبرالی غرب که دنبال یک جامعه باز و دموکراسی محض بود که همه انسان ها با هر گرایش و تفکری، آزادانه حرف بزنند و هیچ فقری در آن جوامع نباشد، اکنون در اجرا هم همان اهداف لیبرالی واقع شده؟ عرضم اینه که فاصله شعار ها و آرمان ها با واقعیت کف جامعه، اختصاصی به انقلاب اسلامی ندارد تا حالا یقه حضرات مکارم و سبحانی مطهری و بهشتی را بگیریم. به علاوه ی اون مغلطه ای که درباره این یقه گرفتن وجود دارد و بیان کردیم.
ثالثا از نویسنده متن فوق جناب اکبرنژاد باشد یا جناب جعفریان سوال می کنم که منظور شما از یقه گرفتن، چیست؟ آقایان مراجع حامی انقلاب آیا باید به شما مشکلات اقتصادی را توضیح بدهند یا فکری و فرهنگی را؟
به لحاظ اقتصادی با وجود اذعان به وجود مشکلات، اما انقلاب اسلامی وضعیت بسیاری از مردم را به سطح زندگی متوسط ارتقا داده. مردم قبل از انقلاب زندگی فقیرانه و حاصل دسترنج از کارگری و کشاورزی و تولید خانگی خود داشتند. سطح زندگی اکثریت مردم زیر متوسط بود و لذا دغدغه اکثرشان اقتصادی و نان و معیشت بود. اما بعد انقلاب 57 امروز در ایران به برکت افزایش سطح زندگی مردم که به طبقه خورده بورژوا و متوسط ارتقا یافته، دغدغه مردم آزادی و کشف حجاب شده است. متاسفانه اشکالی که جناب اکبر نژاد دارد، دست خودش هم نیست، این است که ایشون متولد در سال های آخر دهه 50 است و گویا متولد سال 57 هست و هیچ تصویر عینی از وضعیت فلاکت مردم قبل از انقلاب را ندارد و خیال می کند که بعد از انقلاب یکسره ظلم و ستم شده است.
بنابراین در فراز سوم بیان خودم می خواهم بگویم رشد فکری و ارتقای سطح رفاه بعد از انقلاب اسلامی رخ داده. بله، دقیقا طبق آرمان ها نبوده. ولی این دلیل بر انکار حجم عظیم خدمات نیست و ناشکری توسط این این دو منتقد بزرگوار (اکبرنژاد و جعفریان) تلقی می شود.
افزون بر اینها به هر حال پذیرفتنی ست که دیدن برخی مشکلات کنونی قابل توجیه و قابل انکار نیست. اما در روند 45 ساله ای که از انقلاب گذشته باید عمدتا یقه آن دسته از انقلابیانی را گرفت که در دو جناح اصلی کشور( اصلاح طلب و اصولگرا) در طول این 45 سال در مسند قدرت حاضر بودند و چنین جامعه ای را درست کردند. اینها بودند که تئوری های حضرات مراجع انقلابی ما را در مرحله اجرا به انحراف کشندند. این مجریان از هر دو جنح مانند توپ فوتبال قدرت و دولت را از دست هم قاپیده و به جای خدمت گزاری تمام قد، در حال آتو گرفتن و ساخت و پاخت با مافیاهای اقتصادی و بهداشتی و خودرویی و بانکی و اجرای سیاست های نهادهای بین المللی پولی و اقتصادی بوده اند و نتیجه این شده است. بنابراین برادر من! برید یقه تکیه زنندگان به مسند قدرت از هر دو جناح را بگیرید. جناب جعفریان یقه دوستان اصلاح طلب خود را بگیرد و جناب اکبرنژاد یقه دوستان ارزشی و انقلابی را بگیرد.
البته باید تاکید کنم انتقادات جناب اکبرنژاد و جناب جعفریان خیرخواهانه می دونم و امیدوارم نتایج مفید در پی داشته باشه
صفحه دوم
ذره بین🇮🇷
@zarrehbin🇮🇷