یکی را می‌شناسم، کارش ایراد گرفتن است. اسمش را گذاشته‌ام کارشناس ارشد عیب‌گذاری. سبکش این‌طوری است که به همه چیز آدم‌ها گیر می‌دهد. از پیراهن و کفش و دامن و شلوار بگیر تا مو و آرایش و گردنبند و گوشواره، تا موسیقی و آهنگی که گوشش کنند، تا لهجه و شکل حرف زدن، تا غذا پختن و خوردن، تا مهربانی و بداخلاقی کردن، تا جوری که اگر زنند با شوهرشان حرف می‌زنند و اگر مردند با زنشان، تا اگر متاهلند چگونه با مجردها می‌پلکند و اگر مجردند چکار به کار متاهل‌ها دارند، تا چرا فلان درس را خوانده‌اند و چرا تا فلان مقطع خوانده‌اند، و اگر باز مجردند چرا با فلانی ازدواج نمی‌کنند و اگر با فلانی ازدواج کرده‌اند چطور به یکی مثل او راضی شده‌اند، و چرا جدا نمی‌شوند، و تازه گیرشان به خودِ طرف که تمام شود می‌روند سراغ کس و کارش که اگر کمی سنتی‌تر از کارشناس عیب‌گذاری باشند، دهاتی و امل هستند، و اگر کمی مدرنتر لاابالی و بی‌حیا، و اگر دستشان به دهانشان برسد تازه‌به‌دوران‌رسیده و اگر نرسد بدبخت و بی‌چیز. اینها را گفتم که بگویم این‌جور آدمها زیادند. یکیشان را من می‌شناسم چندتایشان را شماها. می‌آیند و ما را به دور و بری‌ها بدبین می‌کنند. نه خوشحال‌ترمان می‌کنند، نه پولدارتر، نه سالم‌تر، نه خوشبخت‌تر. اگر بودن در زندگی ما نیاز به پاسپورت داشت، می‌گفتم این آدمها باید پاسپورتشان را بگیرند و از زندگی ما بروند. حالا که زندگی پاسپورت ندارد ما باید از دستشان فرار کنیم. شد با پاسپورت، نشد قاچاقی. @zarrhbin