🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
در ولایتی دیوانهای بود که با حرکات خویش موجب آزار و اذیت مردم میشد، به خصوص، زمانی که دیوانه به حمام میرفت، رفتارهای غیر معقول خود را، بیش از پیش از خود نشان میداد و مردم از ترس او، مادامی که او در صحن حمام بود، وارد حمام نمیشدند.
روزی بر طبق عادت، دیوانه حمام را قرق کرده بود، مرد تازه واردی که چیزی در مورد دیوانه نمیدانست، خواست وارد حمام شود، استاد حمامی رو به تازه وارد میکند و می گوید :"برادر اکنون به حمام نرو، دیوانهای در صحن حمام است."
تازه وارد به حرف حمامی گوش نمیکند و وارد حمام میشود و در همان بدو ورود لنگی را با آب حمام خیس میکند و آنرا به در و دیوار حمام و پشت دیوانه میزند و آنچنان رفتارهای دیوانهواری از خود نشان میدهد که، باعث وحشت دیوانه اصلی میشود و دیوانه از حمام فرار میکند و در حین فرار به استاد حمامی میگوید :"مبادا به حمام بروی، دیوانهای داخل حمام هست! "
استاد حمامی که شگفت زده شده است، رو به تازه وارد میکند و میگوید:" چه کار کردی؟ "تازه وارد میگوید :"دیوانهی شما، تا به حال دیوانهتر از خودش ندیده بود! "
@hezar_rah_narafte🍃🌹