سجاد یه اخلاقی داشت که هر کس هر کاری میکرد کوچیک و بزرگ میگفت شیرینیشو باید بدی تا اینکه بالاخره ماشین خرید و نوبت ما شده بود شیرینی بگیریم ازش تو مسجد بودم گفت بیا دم در رفتم گفت بعد از نماز میخوایم بریم فلافلی توام بیا گفتم باشه .
رفتیم فلافلی فکر کنم ۶ یا ۷ نفر بودیم گفت خب امشب میخوام شیرینی بدم چی میخورید هر کس یه چیزی گفت یکی گفت هات داگ یکی گفت بندری و... بلند شد رفت سفارش بده صداشو شنیدم که گفت به تعداد فلافل بزنید
به بچه ها گفتم این سجاد همه رو پیچوند . خلاصه به همه یه مدل فلافل داد ما هم به نشونه اعتراض نفری سه چهار تا نوشابه خوردیم
#شهید_سجاد_زبرجدی
@zebarjadi59