بسم الله 📝 حدّ ما، جوجه ی ما 🔹ظهر بود، از فوتبال که برگشتیم، دیدیم یکی از گروه ها بهم ریخته. 🔻فهمیدیم جوجه هایی که دیشب با هزار امید و آرزو، آماده کرده بودن رو یکی هاپولی کرده و خلاصه نه از تاک نشان است و نه از تاکنشان! 🔻از قضا رفقای گروه ماهم طی جریانی سیخ برا جوجه نیاورده بودن و صد البته کور از خدا چی میخاد دو چشم بينا! 🔻خلاصه رفتیم از این دوستان سیخ هاشون رو گرفتیم و انصافا هم مردی کردن و مرام گذاشتن و کارمون رو راه انداختن، اما همچنان از جوجه های مفقود شده اثری نبود که نبود! 🔻اما ما فقط سيخ رو از اونها گرفتیم و دیگر هیچ! ❓راستی چرا مشکل اونها، مشکل ما نشد؟ ❓چرا دردشون، درد نشد؟! ❓چرا خستگی و گرسنگی اونها رو ندیدیم !؟ ❓چرا سیر شدن خودمون بر اونها ترجیح پیدا کرد!؟ 💢 اصلا یه سوالی که ریشه همه چرا های بالا هست! ✳️محدوده ی «ما» چقدر است؟ ✳️تا کجا جز «ما» حساب میشه؟ 🚫 نکنه «ما»ی ما، «من» شده است! 🔸راستی با خودم فکر میکردم مني که از یک سيخ جوجه نمیتونم بگذرم، بعدا از جونم میتونم بگذرم!؟ ┈••✾••┈┈• 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra