✏️عنوان یادداشت :
#مورچههای_چرب_و_چیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻امروز ناگهان در آشپزخانه نگاهم به صحنهی عجیبی که کمتر دیده میشه جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکهی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچههای بسیار زیادی پوشانده بود.
🔻برخلاف همیشه که من مورچهها را در حال
#حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دستهای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمیکردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند.
🔻با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون.
🔻کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمدهاند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شدهاند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند.
🔻شروع کردم میزان ضربهها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند ، آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بستهبودند ، سخت تر جدا میشدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند .
🔻ماهم که شیطونیامون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدیدتری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند.
🔻یاد حرف یکی از بزرگان افتادم ، فلسفهی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم، چون کار ما انسانها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقتها زیباییهای مسیر ما را میفریبد و از کار اصلیامان باز میمانیم و به سکون میرسیم.
🔻بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچهها برگشتهاند و باز ساکن و بیحرکت شدهاند.
✳️ به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری ماندهای!؟
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔
@zeekra