بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 دخالت در کار خدا روزی مردی زیر سایه‌ی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبل‌هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت: خدایا! همه‌ی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوته‌ای به این کوچکی می‌رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی! همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد. مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت: خدایا! خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمی‌کنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود !! 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 امام علی علیه السلام: اگر بندگان وقتی چیزی را نمی‌دانستند،( از اظهار نظر یا انجام آن چیز) باز می ایستادند، کافر و گمراه نمی شدند. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 101 https://eitaa.com/zekr_313