وظیفه من چیست؟ عروس شهید مختاربند از جایش بلند می‌شود و از آقا می‌پرسد: من چه کار بکنم. وظیفه‌ی من چیست؟ دارم درس می‌خوانم و هنوز بچه ندارم.تا سؤال عروس شهید تمام شد، آقا با لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند: ✨اوّلاً ؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب می‌اندازند و می‌گویند حالا زود است، این ناشکری است. این ناشکری باعث می‌شود که خداوند یک جواب سختی به آدم بدهد. عروس که هنوز ایستاده، می‌گوید: آخه من دارم درسم را پیش می‌برم! ✨[حضرت آقا: ] باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس میخواند و همه‌ی دوره‌های کارشناسی و ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً زندگیتان را هر چقدر می‌توانید شیرین کنید. خدا ان‌شاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوانها بهتر از دوره‌ی جوانی ما میفهمید. انقلاب خیلی به [امثال شماها] احتیاج دارد. فضای جلسه صمیمی‌تر شده و خواهر شهیدان نیز از جای خود بلند می‌شود و می‌گوید: - من دو دختر دارم که دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون دعا کنن. ✨[حضرت آقا: ] خدا ان‌شاءالله به هر دویشان شوهر خوب برساند و ان‌شـاءالله با همدیگر عروس بشوند، این بهترین دعاست. @zekrroozane