.
پیاده روی اربعین ۱
✍ راضیه کاظمی زاده(همسفر ما)
سفر ما با همسفری چند تن از بهترین اساتید جامعه الزهرا آغاز شد، از قم ساعت ۹ راهی مهران شدیم و حدود ساعت هشت و نیم شب به شهر مهران رسیدیم. باید ماشین را در جایی مناسب پارک میکردیم و ادامه راه را پیاده و یا با اتوبوس به سمت پایانه مرزی میرفتیم.
ماشین را در گوشهای از خیابان اصلی پارک کردیم و سوار اتوبوس شدیم. شهر مهران مملو بود از مسافران عاشقی که راهی کربلا شده بودند، هر چقدر به پایانه مرزی نزدیکتر میشدیم، رود خروشان جمعیت تبدیل به اقیانوس عاشقان میشد و با دیدن این جمعیت، تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از گرمای فردا به دلیل ازدحام جمعیت همین امشب از مرز عبور کنیم و راهی نجف شویم ..
وارد پایانه مرزی شدیم و بعد از خوردن شام و کمی گفتگو با همسفران و هماهنگی به سمت گیتها رفتیم. خوشبختانه گیتها خلوت بود و خبری از آن ازدحام جمعیتی که رسانهها خبریاش میکردند، نبود! بدون اندکی معطلی مهر خروج بر پاسپورتها خورد و وارد مرز عراق شدیم! آنجا نیز بدون اندکی معطلی ورود خود را ثبت کردیم و وارد خاک عراق شدیم.
برخلاف ایام عید که نظافت مرز خیلی مناسب نبود، شرایط خوبی بود. موکبهای فراوانی در راه قرار داشت که هر کس با هر آنچه که داشت پذیرای زائران آقا بود. موکبهایی که میزبان زائران بودند و هر اهل دلی را به وجد میآوردند و اشک شوق از چشمانش سرازیر میکرد، با وجود خستگی زیاد ناشی از مسافت طولانی حالمان خوب خوب بود و اینها تنها گوشهای از معجزات راه اباعبدالله الحسین علیه السلام بود، راهی که تا عاشق نباشی نمیتوانی بیایی، آیا به راستی ما عاشق حسین بن علی علیه السلام هستیم؟؟!
ساعت ۱۲ و نیم بامداد به سمت نجف راه افتادیم و صبح ساعت هفت و نیم به نجف رسیدیم! نمیدانم به دلیل تعمیرات جاده بود یا شلوغی یا چیز دیگر، راه سه چهار ساعته مهران به نجف را هفت ساعته آمدیم. ناگفته نماند که در بین راه موکبهایی با اصرار زیاد جلوی ماشین را میگرفتند و با شور و شوق زیاد از ما پذیرایی میکردند. بعد از غذایی که در مهران خوردیم، اولین نذری که نصیبمان شد لقمه کبابی بود که با نان داغ و تازه نوش جان شد.
بالاخره بعد از هفت الی هشت ساعت به خاک نجف رسیدیم و بعد از یک ساعت پیادهروی به حسینیهای نزدیک حرم مولایمان امیرالمومنین علیه السلام، که از قبل توسط استادم هماهنگ شده بود رسیدیم، حسینیهای مملو از زوار اربعین که با نظم و ترتیبی خاص در کنار یکدیگر مهربانانه خوابیده و در حال استراحت بودند. ما نیز بعد از صرف صبحانه استراحت کردیم و عصر توفیقی حاصل شد و با دوستان راهی حرم شدیم. دیدن گنبد طلای امیرالمومنین علیه السلام خستگیها را از تن میزدود و اشک شوق را جاری میکرد گویا مولا مشتاقانه به تو خوش آمد میگفت ...
🍃الحمدلله کما هو اهله🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60