.
معجزهی پته
✍
نجمه صالحی
انگیزهای برای رفتن نداشتم اما مجبور بودم به خاطر قولم بروم! داشتم آماده میشدم که با تماسی ذهنم درگیر شد، میخواستند مرا ببینند ولی خود را معرفی نکرده بودند! همراه چند علامت سوال به دفتر رسیدم و با پاکت کادویی روی میز مواجه شدم!
عطر آشنای ادویه از آن به مشام میرسید، فرصت باز کردن نداشتم چون باید سریعتر به جلسه میرفتم، استشمام این عطر خاص و هویت مجهول کادو دهنده، کنجکاویام را دو چندان کرده بود، نتوانستم تا آخر جلسه منتظر باشم!
به آرامی کادو را باز کردم، با دیدن قووتو و کیسهی پتهی* دستدوز فهمیدم چه کسی آمده! دوستی که از سر لطف مرا استاد میخواند؛ مهربانیاش دوباره مرا شگفت زده کرد!
ذهنم درگیر طرح زیبای کیسهی پتهدوزی شد، هر گل روی آن، یک داستان را در خود نهفته داشت. بتههایی با رنگ گرم، بزرگ و کوچک. در ذهنم او را در آغوش کشیدم مانند بتهی بزرگتر که بتهی کوچکتر را در آغوش گرفته بود!
این هدیه، انگیزهام را به شدت تکان داد! بوی خوش آن، احساس عجیبی القاء میکرد، احساسی که هیچ عطری نمیتوانست منتقل کند. گلهای رز روی کیسهی کوچک به من یادآوری کرد که عشق و دوستی، همیشه در دل ماست و میتواند در هر لحظهای شکوفا شود.
*پته دوزی از هنرهای اصیل و بسیار قدیمی شهرستان کرمان/
تاریخچه پته و تاریخچه پته دوزی از کرمان و سیرجان در ایران
#مخاطب_خاص
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60