. بی تفاوتی ماشینینجمه‌صالحی ▫️در عصر مدرن، شهرها به نمادهایی از پیشرفت و رفاه تبدیل شده‌اند، اما در پشت این نمای درخشان، بحران‌هایی مانند تنهایی، گسست از طبیعت و بی‌هویتی به چشم می‌خورد. جامعه‌ای که در چرخهٔ مصرف‌گرایی و فردیت محض غرق شده، موجوداتِ حاشیه‌ای را به فراموشی می‌سپارد. میدانِ شهر، با وجود حضور ماشین‌های لوکس و ثروتمندانی که از پشت شیشه‌های مات به بیرون می‌نگرند، به فضایی از سکوتِ معنادار تبدیل می‌شود. این سکوت، نه نبودِ صدا، که نبودِ توجه و همدلی است. ماشین‌های براق نمادِ جامعه‌ای هستند که ارزش انسان‌ها را با دارایی‌های مادی می‌سنجد، گویی افراد معمولی جایی در این نظام ندارند. ▫️کنش‌های به ظاهر ساده، مانند پیرمردی که امروز کنار درخت ایستاده و سیگاری روشن کرده بود تا لرزش درخت را کاهش دهد و آن را گرم کند، شاید جلوه‌ای از پاسخ به بی‌تفاوتی شهری بود. این عمل او نمادی از نیاز ذاتی انسان به ارتباط با طبیعت و بازتاب «اخلاق مراقبت» است؛ مفهومی که بر مسئولیت‌پذیری نسبت به «دیگری» تأکید دارد. در جامعه‌ای که مهربانی به کالایی لوکس تبدیل شده، پیرمرد با تقسیم گرمای اندک وجودش، مقاومتی کوچک در برابر سرمای حاکم نشان می‌دهد. ▫️چه بسا پیری پیرمرد، نمادی است از نحوه برخورد نظام شهری با کسانی که در چارچوب بهره‌وری اقتصادی نمی‌گنجند. او به موجودی «زائد» تبدیل می‌شود، درست مانند درخت نیمه خشکیده‌ای که شهر حاضر نیست منابعی برای حفظ آن هزینه کند. آیا شهرهای آینده می‌توانند جایی برای درختان لرزان و پیرمردهای فراموش‌شده باشند؟ پاسخ به این پرسش نه در بلندای برج‌ها، بلکه در عمق نگاه ما به انسانیت و طبیعت نهفته است. تنها زمانی می‌توانیم به شهری انسانی دست یابیم که مهربانی را نه استثنا، بلکه اصل بنیادین زیست جمعی بدانیم. @zemzemh60