تلخ و شیرین روزمرههای یک «غسال»/ از تجربه غسل شهدا تا لبخند یک جنازه!
چند دقیقهای میشود که داخل سالن تطهیر هستم که «غسال» میگوید نترس! سنگینی بوی کافور و گرما و سخن غسال و دیدن میتی که تا ساعتها پیش در جمع ما بوده و فکرش را نمیکرد که چون امروزی در دنیا نباشد سکوت و سردرد عجیبی را برایم به ارمغان آورده است.
خبرگزاری فارس-بیرجند؛ تاکنون به واسطه خبرنگاری با صاحبان مشاغل زیادی هم کلام شده بودم اما اینبار تصمیم گرفتم که به سراغ افرادی بروم که شغلی شرافتمندانه دارند اما کمتر کسی متوجه کار آنها است و شاید بتوان گفت کمتر به این حرفه پرداخته شده است، حرفهای به نام «غسالی»...
از فضای سبز کنار آرامستان بیرجند عبور میکنم و برای هماهنگی با مدیریت آرامستان به دفتر کارش میروم و پس از هماهنگی اجازه میدهد با دو نفر از غسالهای آنجا مصاحبه کنم.
یکی از کارمندان مرا به سمت سالن تطهیر راهنمایی میکند و میگوید غسالها در حال شستن میت هستند کمی منتظر بمانید
ادامه دارد....
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5