امروز اومدیم اطراف مشهد گوشی آنتن نمیداد تعزیه بودیم (خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه) چن تا داستان شنیدم که آدمو به فکر می برد. پیرمردی از ی بنده‌خدایی می گفت که توی روستا یک خانه‌ی تازه و شیک ساخته بوده، اما عمرش کفاف نداده حتی یک شب داخل خونه‌اش سکونت داشته باشه. از مردی گفتند که رسیده درب خانه‌اش و می‌خواسته وارد بشه ماشین می پیچه و زیرش می گیره و از دنیا میره و.... چقد مرگ به ما نزدیکه ولی فکری براش نداریم. اما فکر ما چطوره در موردش؟!!!