🔶️ روايت ابوذر غفارى و از تفسير ثعلبى نقل شده كه مى گفته است . ابوالحسن محمد بن قاسم فقيه مرا خبر داد از عبد الله بن احمد شعرانى از ابو على احمد بن على بن رزين از مظفر بن حسن انصارى از سرى بن على وراق از يحيى بن عبد الحميد جمانى از قيس بن ربيع از اعمش ‍ از عبايه بن ربعى كه گفت روزى عبدالله عباس كنار زمزم نشسته و براى مردم حديث مى كرد و مرتب مى گفت (قال رسول الله ص ‍ ) ، (قال رسول الله ص ) تا اينكه مرد عمامه بسرى كه با عمامه اش صورتش را پوشانيده بود نزديك آمد و هر دفعه كه ابن عباس ‍ مى گفت (قال رسول الله ) و حديثش را مى خواند او نيز مى گفت (قال رسول الله ص ) و حديثى مى خواند، ابن عباس پرسيد تو را به خدا سوگند بگو ببينم كيستى ؟ ابن ربعى مى گويد ديدم عمامه را از صورت خود كنار زد و گفت اى مردم هر كس مرا مى شناسد كه هيچ و هر كس مرا نمى شناسد بداند كه من جندب بن جناده بدرى ابوذر غفاريم ، با اين دو گوش خود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم و اگر دروغ بگويم خداوند آن دو را كر كند و با اين دو چشمم ديدم و اگر دروغ بگويم هر دو را كور كند. شنيدم كه فرمود: (على قائد البرره و قاتل الكفره ، منصور من نصره ، مخذول من خذله - على پيشوا و زمامدار نيكان است ، على كشنده كافران است ، على كسى است كه ياورش را خداوند نصرت مى دهد و دشمنش را خدا خذلان مى دهد) هان اى مردم بدانيد كه روزى از روزها با رسول الله (صلى الله عليه و آله ) نماز ظهر مى خواندم سائلى در مسجد از مردم چيزى سوال كرد و كسى به وى چيزى نداد، سائل دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو سوال كردم و كسى به من چيزى نداد، در همين حالى كه او شكوه مى كرد على (عليه السلام ) در ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره به سائل كرد، سائل نزديك رفته و انگشتر را از انگشت آن جناب بيرون كرد. اين را هم بگويم كه على (عليه السلام ) همواره انگشتر را در آن انگشت مى كرد. بارى رسول الله (صلى الله عليه و آله ) ناظر تمامى اين جريانات بود و لذا وقتى نمازش تمام شد سر بسوى آسمان بلند نمود و عرض كرد: بار الها موسى از تو خواست تا شرح صدرش دهى و كارهايش را آسان سازى ، و گره از زبانش بگشايى تا مردم گفتارش را بفهمند، و نيز در خواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و با وى پشتش ‍ را محكم نموده و او را در كارها و ماموريت هايش شريك سازى ، و تو در قرآن ناطقت پاسـخش را چنين داده اى : بزودى بوسيله برادرت تو را در كار نبوت كمك مى دهيم و براى شما نسبت به آيات خود در كار نبوت كمك سلطنتى قرار مى دهيم تا به شما دست نيابند. بار الها من محمد، نبى وصفى توام ، بار الها مرا هم شرح صدرى ارزانى بدار و كار مرا نيز آسان بساز، و از اهل بيتم على را وزيرم قرار بده و به اين وسيله پشتم را محكم كن . آنگاه ابوذر گفت : رسول الله هنوز دعايش در زبان بود كه جبرئيل از ناحيه خداى جليل به حضورش آمد و عرض كرد: اى محمد بخوان . پرسيد چه بخوانم ؟ ابوذر مى گويد جبرئيل گفت اين آيه را بخوان : (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون ). قرارگاه مردمی جنگ نرم جبهه ملی همت اللهم عجل لولیک الفرج