سلام یه ایده داشتم براتون یه شب به خاطر مشکلی که برامون تو خونه بوجود اومده بود مجبور شدیم بریم خونه مادر شوهرم بخوابیم😔 شب که همه خواب بودن وفقط من بیدار بودم که به پسرم که گرسنه ش بود غذا بدم👨‍👩‍👧‍👦 بعد از غذا دادن به پسرم چند تا قازی نون و پنیر و خیار درست کردم گذاشتم تو یخچال صبح که مادر شوهرم می خاست برای شوهرم صبحانه بزاره اون ساندویچ ها رو داد به شوهرم و گفت انگار دیشب خانمت برات درست کرده.😁😁 شوهر من خیلی از این که تو فکرش بودم خوشحال بود😍😍😍😍😍 مادر شوهرم هم چون دید به پسرش توجه دارم و نمی زارم گرسنه بره سر کار خیلی خوشحال شد😍😍😍 اینم بگم که اون روز شوهرم وقت نشستن سر سفره رو نداشت دیرش شده بود 😄😃 eitaa.com/zendgizanashoyi