آدم‌ها همدیگر را پیدا می‌کنند... از فاصله‌های خیلی دور... از تهِ نسبت‌های نداشته، انگار جایی نوشته بود... که اینها باید کنار هم باشند! می‌شوند ، می‌شوند ، می‌شوند ، اصلأ می‌شوند جانِ شیرین ... درست می‌نشینند... روی طاقچه‌ی دلِ هم... حرف‌هایشان... یک جورِ خوبی دلنشین است، دل برای خنده‌هایشان ضعف می‌رود؛ اصلأ بودنشان شیرین است! وقتی هم که نیستند، هی همدیگر را مرور می‌کنند و مُدام گوش به زنگِ آمدن هم هستند... خدا این آدم‌ها را نگیرد از هم! eitaa.com/zendgizanashoyi