مصطفی سر او را محکم گرفته بود و جواد با عصبانیت چاقو را بالای گوش طالب گذاشت و آن را برید و بلافاصله
چاقو را روی بینی طالب گذاشت
و بینی او را برید؛ طوری که خون زیادی از سروصورت طالب جاری شد و تمام سروصورتش غرق در خون شد.»
اصدقی ادامه میدهد: «به حمام برگشتم دیدم محسن به هوش آمد. مسعود گفت که باید با آب داغ حال اینها را جا آورد.
من آب داغ آوردم،
مسعود از من خواست آب داغ را روی پاهای محسن بریزم. من میخواستم
آب را یکدفعه خالی کنم که مسعود به من اشاره
کرد آب داغ را آهسته آهسته بریز تا بیشتر زجر بکشد.
من نیز آب داغ را آرام آرام روی پاهای محسن (محلی که اتو را چسبانده بود)
ریختم، طوری که تمام تاولهای پایش ترکید
و خون به راه افتاد و پوست پاها از بدن جدا میشد!»
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحسنمیرجلیلی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮
@zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯