#چهارمحال_و_بختیاری
#زینبیه_فارسان
#کتابخانه
#معرفی_کتاب
این کتاب داستان سرگشتگی عِمران و وصالش به ولایت علیبنموسیالرضا (علیهالسلام) است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
عِمران، زیر تیغ آفتاب، چونان ماری که زخم خورده باشد، افتاده بر خاک تفتیدۀ کویر، با جامهای دریده و مُندَرِس، غَلتان و خیزان، خود را پیش میبَرد. دهانش به دهانِ ماهی از دریا دورماندهای میماند که پیِ آبی که نیست، مدام بازوبسته میشود و در نهایتِ بیصدایی آب میطلبد. دستهای استخوانی و رنجورش را پیشتر از تن خستهاش بر خاک میگذارد و خود را پیش میبَرد و رَمل برهوت را میشکافد. ردِّ خشکیدهای از خون بر بازویش پیداست، نفسهایش کِشدار و خَشدار، نوبتبهنوبت از دهان خشکیدهاش بیرون میآید. لبهای تَرَکخورده و وَرَمکردهاش از بیآبی سپید شده است. بهیکباره سایهای بر سرش میافتد...🌺