ابوفاخته(سعید)غلام ام هانی گوید: نزد علی (علیه السـلام)نشسته بودم که مردی در جامۀ سـفر بیامد و گفت: یا امیرالمؤمنین، من از شهری به نزد تو آمده ام که تو را در آنجا هیچ دوستی نیست. علی (علیه السـلام) پرسـید: از کجا آمده ای؟ گفت: از بصـره. آقا‌فرمودند: اگر آنها می توانستند مرا دوست بدارند، دوست می داشتند. من و شیعیان من در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت نه یک تن بر شمار ما افزوده شود و نه یک تن کم گردد. صفحه ۲۰۸ کتاب الغارات، ترجمه فارسی علی‌ع‌ @zohe72.کانال کمیل