🔆 🔴 آه جانکاه زاهد هنگام مرگ 🔸زاهد وارسته‌ای در بصره سکونت داشت. زاهد در بستر مرگ قرار گرفت، خویشانش بر بالین او نشسته و گریه می‌کردند. زاهد به پدرش رو کرد و گفت: چرا گریه می‌کنی؟ پدر گفت: چگونه گریه نکنم، وقتی فرزندی از دنیا برود، پشت پدر می‌شکند. 🔹زاهد به مادرش گفت: چرا گریه می‌کنی؟ مادر گفت: چگونه نگریم که امیدوار بودم در ایام پیری عصای دستم باشی و به من خدمت کنی و در هنگام بیماری و مرگم در بالینم باشی. زاهد به همسرش گفت: چرا گریه می‌کنی؟ همسر گفت: چگونه گریه نکنم که با مرگ تو، فرزندانم یتیم و بی‌سرپرست می‌شوند. 🔸زاهد فریاد زد: آه! آه! شما هر کدام برای خود گریه می‌کنید، هیچکس برای من نمی‌گرید که بعد از مرگ بر من چه خواهد رسد و حالم چه خواهد شد؟ آیا پاسخ دو سوالات فرشته نکیر و منکر را می‌دهم یا درمانده می‌شوم؟ هیچکس برای من نمی‌گرید که مرا تنها در لحد گور می‌گذارند و از اعمال من می‌پرسند، این را گفت و آهی کشید و جان سپرد. 🔻 نفس مطمئنه 🔹 @zoohor59 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃