. ♻️ چندبار تاریخ تلخ اعتماد به غرب باید تکرار شود؟ به هیچ‌وجه به دنبال اثبات سناریوی خیانت بشار اسد به مقاومت نیستیم و در نتیجه گیری نهایی معلوم می‌شود که نکته دیگری مد نظر است: ۱. معمر قذافی از قبل پیروزی انقلاب ایران، حاکم لیبی بود و بخاطر ماجرای امام موسی صدر که پس از جلسه با قذافی ایشان دیگر دیده نشد، هیچگاه دل امام با او صاف نشد. ولی برخی انقلابیون ما در لیبی آموزش دیدند و در جنگ ایران و عراق نیز کمک‌های نظامی به ایران کرد و مثل سوریه جزو معدود کشورهای عربی بود که طرف ایران را می‌گرفت. اما از دهه ۸۰ شمسی تغییر رفتار داد و شروع به سازش با غرب کرد: غرامت لاکربی را پذیرفت، فناوری هسته ای خود را تحویل داد، از تیر ۸۳ روابط رسمی با آمریکا برقرار کرد، از فرانسه ایرباس خرید و ... نتیجه چه شد: در سال ۸۹ گرفتار شورش داخلی و کمتر از یک سال سرنگون شد و وضع لیبی هم که معلوم است. ۲. یاسر عرفات از قبل انقلاب اسلامی ایران رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین بود. در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب به ایران آمد و از امام تجلیل کرد. در جنگ ایران و عراق دنبال میانجیگری بود. از اواسط جنگ بخاطر اختلاف با سوریه، طرف صدام را گرفت و سال ۶۷ اسرائیل را به رسمیت شناخت و بعد کمپ دیوید و صلح نوبل و همه کار برای غربی‌ها کرد. ولی سال ۸۳ پس از دو سال حبس خانگی توسط اسرائیلی‌ها مسموم شد و مرد. وضع فلسطین بعد از او هم معلوم است. ۳. عمرالبشیر از سال ۶۸ حاکم سودان شد. ابتدا با روسیه و چین و ایران ارتباط خوبی داشت. سودان جنوبی که جدا شد دچار مشکلات اقتصادی شد و دست به دامان اعراب شد و آنها شرط کمک را قطع روابط با ایران تعیین کردند که ۹۳ این کار را کرد ولی ۹۸ دستگیر شد و هنوز در زندان است. ۴. حسنی مبارک وی از سال ۶۰ همه کار برای آمریکا و اسرائیل کرد، ولی سال ۹۰ با شورش داخلی برکنار و ۶ سال زندان و محاکمه و سال ۹۹ مرد. ۵. محمد مرسی رئیس جمهور مصر از همه جالب‌تر است. سال ۹۱ رئیس جمهور شد و علیرغم اخوانی بودن، شروع می‌کند به دفاع از کمپ دیوید، انفجار تونل‌های به سمت غزه، از شورشهای سوریه علیه اسد دفاع می‌کند و ... ولی سال ۹۲ با کودتا برکنار و زندانی شد تا مرد. ۶. اشرف غنی در آمریکا درس خوانده بود، با بانک جهانی همکاری کرده بود، حتی نامزد دبیرکل سازمان ملل بود، پس از حمله آمریکا به افغانستان و نابودی موقت طالبان، در دولت افغانستان مقاماتی گرفت و سال ۹۳ رییس جمهور شد ولی ۹۸ توافق آمریکا و طالبان در دوحه و ۱۴۰۰ فتح افغانستان توسط طالبان که از نظر زمانی کمتر از فتح سوریه توسط تحریر الشام طول کشید و فرار مفتضحانه اشرف غنی. جالب است که حتی خود اردوغان هم دچار کودتای امریکایی شد ولی ماند و البته حمایت ایران هم موثر بود. بارزانی هم توسط داعش در حال نابودی بود که ایران به او کمک کرد. نتیجه اعتماد مصدق به غرب هم که معلوم است. نتیجه: آمریکا و کشورهای عربی متحد او به هیچ‌یک از کسانی که به آنها متمایل شده و کمک خواسته اند، نهایتا کمک قابل توجهی نکردند و به وضع اسفباری برکنار شده اند و کشورشان نیز پس از رفتن آنها ویرانتر شده است. تنها کشورهایی در منطقه که هنوز آمریکا در آنها کودتا نکرده و وضع اقتصادی خوبی دارند، عمدتا شدیدترین شکل سلطنت خانوادگی را دارند و فاقد هرگونه انتخابات و شدیدا وابسته هستند به نحوی که علنا در زمان لازم باید نقش گاو شیرده و اسپانسر انقلابات مخملی و تروریستی در سایر کشورها را برای غرب ایفا کنند. بنابراین مشاهده می‌شود که محور غربی-عبری-عربی، جز دو گزینه سلطنت خانوادگی و کاملا وابسته به خود به شیوه مذکور و یا برکناری از حکومت پس از مدت کوتاه و سرنوشت تلخ خود آن حاکمان و ویرانی کشورشان را برنمی‌تابد. ولی هنوز عده ای در داخل کشور ما امید به مذاکره با غرب برای پیشرفت ایران و ایجاد دموکراسی دارند! نکته مهم: همانطور که در مقدمه گفته شد، هدف از این مطلب، اثبات سناریوی خیانت بشار اسد به مقاومت نیست. اینکه وی واقعا در سالهای اخیر نیروهای مقاومت را در سوریه محدود کرده بود و تمایل جدی به کشورهای عربی پیدا کرده بود و حتی در قضیه جزایر هم طرف امارات را گرفت و به توصیه‌های ایران گوش نکرد و هیچ اقدامی علیه اسرائیل نمی‌کرد، بعدا مشخص‌تر شود. اصلا فرض کنید شخص بشار اسد صددرصد مصداق مثال‌های تاریخی فوق نبوده است، ولی در مورد سایر گروه‌های سوری، چه معارض و چه ارتشی‌های خائن و غیره که می‌شود این تجربه تاریخی را تعمیم داد. طبق این تجربیات، متاسفانه هیچیک از گروه‌های سوری پیروز و یا خائن، عاقبت خوشی نخواهند داشت و کشور سوریه نیز ویرانتر خواهد شد. و همچنان کسانی در ایران دنبال مذاکره و برادر شدن با غرب هستند و جالبتر اینکه دنبال استفاده و بهره‌برداری از قضایای سوریه برای اثبات حرفهای خودشان هستند!