😍دلمان تنگ شده بود،
برای دیدن طلایی گنبد از میان سپیدی برف...
❤️برای دیدن خادمهای پارو به دست که درمیان سرما، با عشق راه زائران را امن میکردند برای رفت و آمد...
😀دلمان تنگ شده بود برای شنیدن؛
«زائران گرامی به دلیل لغزنده بودن معابر لطفا از روی کفپوشهای مشکی تردد بفرمایید...»
🤲دلمان تنگ شده بود برای شکرگزاری پس از بارش برکتت تا زمزمه کنیم...
خداوندا، این بارش را فراوان و گوارا و سودمند و مناسب قرار ده و
برکت را در اول و آخر آن، آغاز و انجامش، محل نزول و محل جریانش، و محل فرو رفتن آن و محل گرد آمدنش، و آنچه بر آن میروید و به وسیله آن رشد میکند، قرار ده.