✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃قسمت صد و هفتاد و سوم
❇️ فصل دهم: دوران شهادت
✳️ نزدیکبودن وعدهٔ شهادت
🔹بشارت باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد
[ ماه رمضان فرا رسیده بود و من احساس میکردم به وعدهای که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من داده بودند، نزدیک شدهام. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من وعده شهادت داده بودند: ]
🔻آنگاه که خداوند این آیه را نازل کرد که:
{ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ }
( آیا مردم گمان کردند همین که بگویند «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟!)
دانستم که تا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در میان ما حضور دارند، فتنهای بر ما فرود نیاید.
🔻پرسیدم: یا رسولالله، این فتنه و آزمایش چیست که خداوند شما را بدان آگاه کرده است؟
فرمودند: « یاعلی، پس از من، امت به فتنه و آزمون دچار میشوند! »
گفتم: یا رسولالله، آیا غیر از این است که در روز اُحد که جماعتی از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و این بر من دشوار و گران آمد، به من فرمودید: « بشارت باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد»؟
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من فرمودند: « همانا این بشارت تحقق میپذیرد. در آن هنگام چگونه صبر خواهی کرد؟»
گفتم: یا رسولالله، چنین موضعی جای صبرکردن نیست؛ بلکه جای شادمانی و شکرگزاری است.
🔹امید آن دارم که وفاتم نزدیک شده باشد
[ چند روز قبل از شهادت، در یکی از سخنرانیهایم گفتم: ]
🔻از روزی که خداوند، محمد صلیاللهعلیهوآله را به پیامبری مبعوث کرد، روی راحتی و آسایش ندیدم و خدا را برای این نعمت سپاسگزارم.
🔻به خدا سوگند، از هنگام خردسالی بود که بیم و هراس آغاز شد و تا بزرگسالی در میدان جهاد و مبارزه بودم. با مشرکان میجنگیدم و هدف عداوت منافقان بودم، تا اینکه خداوند پیامبرش را قبض روح کرد و وی را به ملأ اعلا برد. بهراستی که مصیبت ارتحال رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چنان سخت بود که گویی قیامت کبرا برپا شده بود!
🔻بعد از ارتحال آن بزرگوار نیز پیوسته در هراس بهسر میبردم و همیشه نگران وقوع حوادثی بودم که پذیرش آنها برایم ممکن نباشد و البته در این مدت، به لطف و عنایت الهی، جز خیر و نیکی ندیدم.
🔻به خدا سوگند، از نوجوانی شمشیر میزدم تا اینکه به پیری رسیدم و آنچه در این مدت تسلیبخش دلم بود و مرا به پایداری و استقامت فرا میخواند، این بود که همه این گامها و تحمل سختیها برای خدا و یاری رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بوده است.
اما اکنون امید آن دارم که وفاتم نزدیک شده باشد و در آیندهای نزدیک، هنگام آسایشم فرارسد، که البته اسباب آن را نیز فراهم میبینم.
🔹آیا برای شقیترین امت، وقت مناسب فرا نرسیدهاست؟
[ هر از گاهی که با مردم سخن میگفتم یا خطبهای میخواندم، به نزدیک بودن زمان شهادتم اشاره میکردم و میگفتم: ]
🔻آیا هنگام آن فرا نرسیده است که شقیترین امت برخیزد و این محاسن را با خون سرم رنگین کند؟
چه مانعی رخ داده است که شقیترین امت، این محاسن را با خون سر رنگین نمیکند؟ به خدا سوگند، این محاسن با خون سرم خضاب خواهد شد... خضاب با خون و نه خضاب با عطر و عنبر!
آیا برای شقیترین امت وقت مناسب فرانرسیدهاست؟ آری، حتما این محاسن با خون سرم رنگ خواهد شد.
🔹چند روز از ماه گذشته است؟
[ در ماه رمضان برای افطار به منزل فرزندانم میرفتم. یکی از شبها از آنها پرسیدم: ]
🔻چند روز از ماه گذشته است؟
[ آنها پاسخ دادند، و من زمزمه کردم: ]
🔻در دههٔ آخر این ماه است که پدر خویش را از دست خواهید داد!
🔹روز جمعه با خون رنگین خواهی شد
[ چند روز قبل از شهادت بود که همسرم، امجعفر، آب میریخت و من دستهایم را میشستم. دست به محاسنم بردم و آنها را بالا آوردم و گفتم: ]
🔻چقدر زیبا میشوی، هنگامی که روز جمعه با خون رنگ شوی!
🔹 یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است؟
[ افطار را در منزل فرزندانم بودم و در هر افطار بیش از سه لقمه غذا نمیخوردم. یکی از شبها از من پرسیدند: چرا غذا کم میخورید؟ پاسخ دادم : ]
🔻میخواهم هنگامی که امر الهی فرا میرسد، شکمم خالی باشد و سبکبار باشم. بهراستی که یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است!
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سورهٔ عنکبوت، آیهٔ۲
۲. تفسیر فرات کوفی، ص۶۱۵
۳. الفصول المهمة، ص۱۳۱
۴. مناقب آلأبیطالب، ج۲، ص۱۲۲
۵. أعلام الوری، ص۱۵۵
۶. الخرائج و الجرائح،، ج۱، ص۲۰۱
۷. اُسد الغابة، ج۴، ص۳۵
،
#علی_از_زبان_علی ،
#ادامه_دارد.....
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️