💖زوجهای بهشتی💖
#چالش لحظه اولی که توی بیمارستان نوزادتون رو بغل کردین😍 و تو چشمای کوچولوش نگاه کردین چه حسی داشت
من چون سزارین بودم خیلی طول کشید تا بچه رو دیدم، حالم که جااومد سید علیرضاومادرشون وخالم وخواهرم تواتاق بودن سیدمهربان داشت تعریف می کرد محمد حسین انقدر قشنگ ، با احساس داشت توضیح میدادپوستش صورتی فاطمه پرستاری که اومد تواتاق یه خورده تعریف هارو شنیده بود با یه حالتی به سید علی گفت کی رو دارید می گید به منم گفت الکی می گه خیلی هم پسرت شیطونه دوبار تاحالامحکم زده به پهلوی بغل دستی ش اول هر دوتا بچه یه جابودن بعد تخت هاشون جدا کرده بودن محمد حسین خیلی صورت قشنگی داشت تقریبا پف نداشت خیلی هم ارام بود 😍 🤱🤱🤱🤱 سلام خانما🌹 من اولین بار که دخترم رو برام آوردن خیلی شوکه شدم😵😵😵 به خواهر شوهرم گفتم این چیه من نمیخوامش چه زشته😝😝😝 واقعا خیلی زشت بود شبیه یه سیب زمینی آب پز بود😂😂😂 صورت بینهایت پف و جای چشم دوتا خط بینی گنننده لبا درشت اصلا یه وضعی بود😂😂😂 خلاصه کلی با خواهر شوهرم به قیافه ش خندیدیم😂😂😂 بعد از چله تازه قیافه ش کم کم خوشگل شد🤦‍♀😂 اما کلا روز زایمان چون سزارین شدم و از طرفی شوهرم سرکار بود و پیشم نبود خیلی ته دلم غمگین بودم مخصوصا اینکه تنها برگشتم خونه و شوهرم چهار پنج روز بعدش اومد مرخصی. 🤱🤱🤱🤱 حس یجور دوست داشتنی غیر از دوست داشتن های دیگه یجور خاصی عشق و احساس داری که به هیچ کسی تا حالا نداشتی همه دنیا و عشق و محبت ها یک طرف عشق مادر به فرزندش یه طرف دیگه 🤱🤱🤱🤱 چه چشمای کوچولو وسیاه داشتن 😍صورتشون ورم داشت علی که دنیا اومد از راه سکسکه میکرد 😂😂میخندیدم بهش خدارو شکر میکنم بابت نعمت فرزندان سالمی که بما هدیه داد 🤱🤱🤱🤱 عماد ما ۴۱ هفته وشش روز موند تو شکم از صبح روز جمعه ش دردام گرف رفتیم پیاده روی ساعت دو رفتم زایشگاه چهار دنیا اومد 😐یعنیااا صورتش پف داش چشماش ژاپنی بود😂😂همشم نگاه میکرد نمیخوابید که 🤱🤱🤱🤱 حس خیلیی قشنگیه باورنکردنی ازخدا میخوام انشالله دامن دخترمو سبز کنه ویه نوه خوشکل واسم بیاره و طعم مادربزرگی روبچشم🤲🤲