سوال دردونه جان خودم 28 وشوهرم 32 ساله 8 سال هست ازدواج کردیم ومستقل هستیم من چند روزه با شوهرم به مشکل برخوردم ما تو این 8 سال زندگی مشترکمون که شروع کردیم خیلی بدهکار بودیم زندگیمون رو از صفر شروع کردیم تا اینکه 5 شنبه هفته گزشته دیگه بدهکاری همه تمام شد وبه قول گفتی زندگیمون افتاده رو قلطک منم تصمیم گرفتم تو یک وام خونگی که هفته ای 10 هزار تومان بود شرکت کنم که 500 تومان گیرم بیاد ومن بعد از یک هفته به شوهرم گفتم که از این رو به اون رو شد که من نمی خوام وتازه از زیر بدهکاری بیرون امدم من از این کارای زنونه خوشم نمیاد چشمتون روز بد نبینه کلی حرف بد نتارم کرد منم گفتم من که نمی خوام خرج خودم کنم که بدتر شد وقرار شده بود که خواهر من 5 میلیون بده اینم از خواهرش 5 میلیون بگیره وتقاضای وام 20میلیونی کنیم که ان شالله ماشین بخریم کلی حرف زد که خواهرت. زیر پات نشسته تو زندگی ما دخالت می کنه که به قران این طوری نیست حالا اصلا بامن حرف نمیزنه سر سنگینه چیکار کنم منم همون موقعه گفتم زنگ میزنم به اون خانم من نمی تونم تو وام خونگی شرکت کنم وبحت رو ادامه ندادم ولی حرفایی زد که دلم شکست میگه من دیگه وام نمی گیرم تو زن زندگی نیستی که سختی رو تحمل کنی منی که با همه چیز ساختم نزاشتم کسی بفهمه حالا شما یک راه بزارید جلوی پام منم به خواهرم گفتم اگر تا سر برج کاری نکرد پولت رو پس میدم حالا چیکار کنم از این طرف پول خواهرم تو دستمونه قرار شد سر دوماه برگردونم الان لج کرده واینکه تو زمانی که دعوا کردیم پسر برادرش خبر اوردن که تصادف کرده وضربه بدی خورده بیشتر وقتش. اونجاست ومیگه تو درک نداری اون داره جون میده ممکنه فلج بشه یا پاهاش رو از دست بده توقع داری من خوش رفتاری کنم مگه من مقصرم اصلا رفتارشون غیر قابل کنترل هست سر کار زنگ میزنه خوبه میاد خونه پکره همیشه در برابر بدهکاری واین چیزا قوی نیستن یکم می ترسن سرکارخانم سلام خدمت شما دوست عزیز.ازاینکه به ما اعتماد کردین از شما متشکرم .باآرزوی موفقیت وسربلندی برای شما بانوی فداکار ومهربان .در مورد مسئله ای که عرض کردین کاش قبل از اینکه وام رو شرکت میکردین نظر همسرتون رو جویا میشدین وباهم هماهنگ میشدین بعدا اقدام میکردین .اینکه فرمودین ایشون میگن تازه از بدهکاری راحت شدم واقعا حق رو به ایشون بدین بلاخره ایشون مسئول اقتصاد خانواده هست لطفا بهش اعتماد کنید در مورد بد وبیرایی که گفتن ناراحت نباشین ی لحظه عصبانی شدن چیزی گفتن اجازه بدین الان که ناراحت هستن از طرف برادر زادشون این روزها سپری بشه بعدا در مورد ماشین صحبت کنید چون اقایون معمولا اینجور هستن که اگر یک مسئله ای ذهنشون رو درگیر کنه به مسئله دیگه ای نمی تونن فکر کنن لطفا باهاش همدردی کنید تا فکر نکنن که شما به فکر برادر زاده ایشون نیستین .در مورد پول هم دست نگه دارین برنگردونین تا یکم وضعیت اروم بشه بعدا باهاش صحبت کنید اون موقع اگر نه گفتن پول خواهرتون رو برگردونین ودر مورد مسائل اقتصادی به همسرتون اعتماد کنید .وبازم میگم همسرتون که در مورد خواهرتون گفتن لطفا اسرار رو حفظ کنید وبه خواهرتون چیزی نگید .بعدا سر فرصت بگین که اشتباه کردن در مورد خواهرتون انشاءالله حل میشه . باآرزوی خوشبختی برای شما بانوی نمونه.